کد مطلب:329560 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:148

تشکیل مجلس عزاداری
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ

یزید تغییر مسلك داد. به روایت ابی مخنف و دیگران ، وی امام سجاد(ع ) را بین ماندن شام و حركت به سوی مدینه مخیر نمود. آن حضرت به پاس تكریم علیا مخدره زینب (س ) فرمود: بایستی در این باب با عمه ام زینب (س ) صحبت كنم ، چون پرستار یتیمان و غمگسار اسیران اوست .

یزید از این سخن بر خود لرزید.

چون آن حضرت با زینب كبری (س ) سخن در میان نهاد، فرمود: هیچ چیز را بر اقامت در جوار جدم رسول خدا (ص ) اختیار نخواهم كرد، ولی ای یزید بایستی برای ما خانه ای خالی بنمایی كه می خواهیم به مراسم عزاداری بپردازیم ، زیرا از وقتی كه ما را از جسد كشتگان خود جدا نمودند، نگذاشته اند كه بر كشتگان خود گریه كنیم ، و بایستی هر كس از زنان كه می خواهد بر ما وارد بشود كسی او را منع ننماید.

یزید از این سخنان بر خود لرزید، و بسی بیمناك شد، چون می دانست آن مخدره در آن مجلس ، یزید و سایر بنی امیه را با خاك سیاه برابر نموده و بغض و عداوت او در قلوب مردم مستقر خواهد كرد و آثار آل محمد (ص ) را تازه خواهد نمود، و زحمات او و پدرش را كه می خواسته اند آثاز آل محمد (ص ) را نابود كنند به باد فنا خواهد داد. ولی از اجابت چاره ندید، فرمان داد تا خانه وسیعی برای آنها تخلیه كردند و منادی ندا كرد: هر زنی بخواهد به سر سلامتی زینب (س ) بیاید، مانعی ندارد. چون این خبر منتشر شد، زنی از هاشمیه در شام نماند، مگر آنكه در مجلس حضرت زینب (س ) حاضر گردید.

زنان امویه و بنات مروانیه نیز با زینت و زیور وارد مجلس شدند. اما چون آن منظره رقت آور را مشاهده كردند، یكباره زیورهای خود را ریخته و همگی لباس سیاه مصیبت در بر كردند و از زنان شام جمع كثیری به آنها پیوستند و همی ناله و عویل از جگر بر كشیدند و جامه ها بر تن دریدند و خاك مصیبت بر سر ریختند و موی پریشان كرده صورتها بخراشیدند، چندان كه آشوب محشر برخاست و بانگ و زاری به عرش رسید، در آن وقت زینب كبری (س ) به روایت بحار انشاد این اشعار نمود و قلب عالم را كباب نمود.

از مرثیه آن مخدره گفتی قیامتی بر پا شد. فرمود: ای زنان شام بنگرید كه این مردم جانی شقی ، با آل علی (ع ) چگونه معامله كردند و چه به روز اهل بیت مصطفی (ص ) در آوردند؟! ای زنان شام ، شما این حالت و كیفیت را ملاحظه می نمایید، اما از هنگامه كربلا و رستخیز روز عاشورا و حالت عطش اطفال و شهادت شهدا و برادرم و حالات قتلگاه بی خبر هستید و نمی دانید كه از ستم كوفیان بی وفا و پسر زیاد بی حیا و صدمات طی راه ، بر این زنان داغدار و یتیمان دل افگار و حجت خدا سید سجاد (ع ) چه گذشت !

زنان شام و هاشمیان از مشاهده این حال و استماع این مقال ، جملگی به و لوله در آمدند. آنان تا مدت هفت روز مشغول ناله و سوگواری بودند و افغان به چرخ كبود رسانیدند.

در بحرالمصائب گوید:

آن مخدره در آن وقت روی به بقیع آورده و این اشعار را خطاب به مادر قرائت نمود، چنان كه گفتی آسمان و زمین را متزلزل ساخت . به نظر حقیر، این اشعار هم زبان حال است كه به آن مخدره نسبت داده اند:

ایام ام قد قتل الحسین بكربلاء

ایا ام ركنی قد هوی و تزلزلا

ایام ام قد القی حبیبك بالعرا

طریحا ذبیحا بالدماء مغسلا

ایا ام نوحی فالكریم علی القنا

یلوح كالبدر المنیر اذ انجلا

و نوحی علی النحر الخضیب و اسكبی

دموعا الخد التریب مرملا